باران سیاه
درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند
معنی کور شدن را گره ها می فهمند سخت بالا بروی ، ساده بیایـــــی پایین قصه ی تلخ مرا سرسره ها می فهمند یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند آنــچه از رفتنت آمد بــــــه سرم را فـــردا مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند نه نفهمید کســــی منزلت شمس مرا قرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 19:49 :: نويسنده : ....................
کوله بارم بر دوش، سفری باید رفت،
سفری بی همراه، گم شدن تا ته تنهایی محض، یار تنهایی من با من گفت: هر کجا لرزیدی، ازسفرترسیدی، تو بگو، از ته دل من خدا را دارم... پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 19:47 :: نويسنده : ....................
مردی چهار پسر داشت. آنها را به ترتیب به سراغ درخت گلابی ای فرستاد که در فاصله ای دور از خانه شان روییده بود: پسر اول در زمستان، دومی در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز به کنار درخت رفتند. سپس پدر همه را فراخواند و از آنها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف کنند . … پسر اول گفت: درخت زشتی بود، خمیده و در هم پیچیده. پسر دوم گفت: نه.. درختی پوشیده از جوانه بود و پر از امید شکفتن….. پسر سوم گفت: نه.. درختی بود سرشار از شکوفه های زیبا و عطرآگین.. و باشکوهترین صحنه ای بود که تابه امروز دیده ام. پسر چهارم گفت: نه!!! درخت بالغی بود پربار از میوه ها.. پر از زندگی و زایش! مرد لبخندی زد و گفت: همه شما درست گفتید، اما هر یک از شما فقط یک فصل از زندگی درخت را دیده اید! شما نمیتوانید درباره یک درخت یا یک انسان براساس یک فصل قضاوت کنید: همه حاصل انچه هستند و لذت، شوق و عشقی که از زندگیشان برمی آید فقط در انتها نمایان میشود، وقتی همه فصلها آمده و رفته باشند! اگر در ” زمستان” تسلیم شوید، امید شکوفایی ” بهار” ، زیبایی “تابستان” و باروری “پاییز” را از کف داده اید! مبادا بگذاری درد و رنج یک فصل زیبایی و شادی تمام فصلهای دیگر را نابود کند! زندگی را فقط با فصلهای دشوارش نبین ؛ در راههای سخت پایداری کن: لحظه های بهتر بالاخره از راه میرسند پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 19:46 :: نويسنده : .................... یک گره در پای من از عشق تو چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:39 :: نويسنده : .................... من نه عاشق بودم
به دلم گفتم تمام شد... باور کن که اینبار دیگر تمام شد ... باورش نمی شد ,لج می کرد . . . بهانه ات را می گرفت . . . . دستش را گرفتم و از همه ی خاطراتت دورش کردم . . . گفتم ببین . . . ببین عزیزکم... راه دراز است , بی " او " هم می شود . . .باور کن...
چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:36 :: نويسنده : ....................
گاهی با یک قطره ، لیوانی لبریز می شود گاهی با یک کلام ، قلبی آسوده و آرام می گردد
گاهی با یک بی مهری ، دلی می شکند
سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 10:29 :: نويسنده : ....................
شبي از پشت يك تنهايي نمناك و باراني تو را با لهجه ي گلهاي آسمان صدا كردم تمام شب براي با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهايت دعا كردم پس از يك جستجوي نقره اي در كوچه هاي تنهایی تو را از بين گلهايي كه در تنهاييم روئيد با حسرت جدا كردم
و تو در پاسخ آبيترين موج تمناي دلم گفتي: "دلم حيران و سرگردان چشماني ست رويايي..." "ومن تنها براي ديدن زيبايي آن چشمان..." "تو را در دشتي از تنهايي و حسرت رها كردم" همين بود آخرين حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگينت حريم چشمهايم را به روي اشكي از جنس غروب تنهاییم ، ساكت و نارنجي خورشيد وا كردم نميدانم چرا رفتي ؟ نميدانم چرا؟ شايد خطا كردم و تو بي آنكه فكر غربت چشمان من باشي نميدانم كجا؟ تا كي؟ براي چه؟ ولي رفتي..... و بعد از رفتنت باران چه معصومانه ميباريد سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 10:25 :: نويسنده : ....................
می توان تنها شد سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 10:24 :: نويسنده : .................... یک نفر در همین نزدیکی ها چیزی یک نفر در تنهایی محض خود تنها.. با فکر و خیال تو زنده است.. بیا با هم قراری بگذاریم: بیا قرار بگذاریم که . . . سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 10:22 :: نويسنده : ....................
خاطر روی زیبای تو بود دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:28 :: نويسنده : ....................
روزها رفت و شب سرد به پایان نرسید عاقبت خاتمه ی فصل زمستان نرسید باغ و بی مهری پاییزترین حادثه ها مرهمی بهر مداوای درختان نرسید خسته از کوچه ی بن بست شدیم و افسوس دستی از مهر از آن سمت خیابان نرسید آفتاب دلمان روبه غروبی ابدی است طیفی از عشق از آن آتش پنهان نرسید موج در موج زمین غرق تلاطم شده است آه آرامش بعد از تب طوفان نرسید غزلی سوخت ، دلی سوخت ، گلی پرپر شد دست اعجاز خلیلی به گلستان نرسید گفت " حافظ که مخور غم ولی از صبر چه سود " یوسف گمشده ی عشق به کنعان نرسید یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:39 :: نويسنده : .................... اشک من بارون غربت / تو دلم غبار حسرت پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 18:34 :: نويسنده : .................... بی تومهتاب شبی باز ازآن کوچه گذشتم پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 18:27 :: نويسنده : ....................
ای عزیز جان من! من برای مرگ خود یک بهانه میخواهم … یک بهانه پوچ عاشقانه میخواهم! از غمیکه میدانی با تو بودنم مرگ است و بی تو بودنم هرگز! گر بهانه این باشد، من بهانه میگیرم … عاشقانه میمیرم! چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 11:45 :: نويسنده : .................... یک بار خواب دیدن تو به تمام عمر می ارزد.... پس نگو که رویای دور از دسترس خوش نیست...غمی ندارم... گر چه به ظاهر جسم خسته است ولی دل دریایست تاب وتوانش بیش از اینهاست....... دوستت دارم وتاوان آن هر چه باشد ....باشد. دوست خواهم داشت بیشتر ازدیروز باکی ندارم ازهیچ کس وهرکس که تو را دارم..عزیز چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 11:39 :: نويسنده : ....................
در ميان من و تو فاصله هاست
گاه مي انديشم مي تواني تو به لبخندي اين فاصله را برداري تو توانايي بخشش داري دستهاي تو توانايي آن را دارد كه مرا زندگاني بخشد چشمهاي تو به من مي بخشد شور عشق و مستي
و تو چون مصرع شعري زيبا سطر برجسته اي از زندگي من هستي
چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 11:34 :: نويسنده : ....................
رخ و زلفت عوض شام و سحر بود مرا
ياد باد آنکه بروي تو نظر بود مرا
در مه چارده تا روز نظر بود مرا
ياد باد آنکه ز نظارهي رويت همه شب
افق ديده پر از شعلهي خور بود مرا
ياد باد آنکه ز رخسار تو هر صبحدمي
نقل مجلس همه بادام و شکر بود مرا
ياد باد آنکه ز چشم خوش و لعل لب تو
ديده پر شعشعهي شمس و قمر بود مرا
ياد باد آنکه ز روي تو و عکس مي ناب
آخر از حال تو هر روز خبر بود مرا
ياد باد آنکه گرم زهرهي گفتار نبود
بر ميان دست تو هر لحظه کمر بود مرا
ياد باد آنکه چو من عزم سفر ميکردم
وز سر کوي تو آهنگ سفر بود مرا
ياد باد آنکه برون آمده بودي بوداع
در دهان شکر و در ديده گهر بود مرا
ياد باد آنکه چو خواجو ز لب و دندانت
دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:22 :: نويسنده : ....................
ایکه بر گوشه چشم زده ای خیمه ز موج مشو ایمن که وطن بر لب دریاست ترا دل دیوانه چه جاییست که باشد جایت بر سرو چشم اگر جای کنی جاست ترا جان بخواه از من بیدل که روانت بدهم بجز از جان زمن آخر چه تمناست ترا من به دیوانگی ارفاش شدم معذورم کان پری سیه کند دیو سلیمانی را کر تو انکار کنی مستی ما را چه عجب کافران کفر شمارند مسلمانی را ساقیا وقت صبوح آمد بیار آن جام را می پرستانیم در ده باده گلفام را من ببوی دانه ی خاش به دام افتاده ام گر چه صید نیکوان دوست شمارد دام را اگر در جلوه می آری سمند باده جولانرا بفرما تا فرو روبم به مژگان خاک میدان را مکن عیب عقیدستان که در بازار سرمستان گدا باشد بفروشد بجامی ملک سلطانرا بعز دوسم مکن دعوت که بی آن حورمه پیکر کسی کو آدمی باشد نخواهد باغ رضوانرا مگر باد سحرگاهی هواداری کند ورنه نسیم یوسف مصری که آرد پیر کنعان را مگذار می یار و درین واقعه مگذار چون شدم صید تو بر گیرو نگهدار مرا اگرم زار کشی میکشی و بیزار مشو زارییم بین و از این بیش میازار مرا بی گل روی تو بس خار که در پای من است کیست از پای برون آورد این خار مرا برو ای بلبل شوریده که بی گلروئی نکشد گوشه ی خاطر سوی گذار مرا ز آستانم ز چه بیرون فکنی چون خواجو خاک راهم ز سرم بگذر بگذار مرا ای غم عشق ت آتشی زده در خرمن دل آتش هجر جگر سوز تو دود افکن دل چشمه نوشی گهی پوشی لبت چشمه جان حاقه زلف شکن بر شکفت معدن دل کر کنی قصد دلم دست من و دامن تو ورکند ترک تودل دست من و دامن دل جانم از دست دل از غرقه ی خون جگرست خون جان من دلسوخته در گردن دل پر شد روی تو شد شمع شبستان دلم تا شبستان سر زلف تو شد مسکن دل بده آن آب چو آتش به جوش آمده است زآتشی روی دلا فروز تو خون در تن دل چاره با ناوک چشمت سپر انداخته است ورنه تیر مژه ات بگذرد از جوشن دل دل شیدا همه پیراهن سودا گردد واهل دلرا غم سودای تو پیراهن دل آتش در دل خواجوست که از شعله ی اوست دو دمی آهی که برون می رود از روزن دل دل مری مراد است و دیده رهبر دل سرم فدای خیال و خیال در سر دل کهنه زلف تر گر رسن دراز آمد در آن مپیچ که دارد گذر بچنبر دل دلم چنین که زلف تو بشکست قلب لشکر دل بود که ساقی لعل تو در دهد جامی مرا که خون جگر می خورم ز ساغر دل دل صنوبریم همچو بید می لرزد ز بیم درد فراغ تو ای صنوبر دل تو آن خجسته همای بلند پروازی که در هوای تو پر میزد نر کبوتر دل دلم روبودی و تا رفتی از برابر من نرفت یک سر مو نقشت از برابر دل چگونه در دل تنگم قرار گیرد صبر که میزند سر زلف تو حلقه بر در دل بملک روی زمین کی نظر کند خواجو کسی که ملک و مالش بود مسخَر دل دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:19 :: نويسنده : .................... خداحافظ گل نازم ، کاشکی مهربون نبودی
میدونم سخته جدایی آخه عادت کرده بودی بعد من خودم میدونم سقف زندگیت خرابه اگه غیر اینه عشقم چرا چشمات خیسه آبه چرا چشمات خیسه آبه سرتو بذار رو شونم عاشقونه بغلم کن یا ازم بخواه بمونم چرا شونه هات میلرزه مگه سردته گل من اگه میگی خوبه خوبی چرا خیسه شونه ی من تو اصلا بگو ببینم چرا ساکتی نمیری مگه تو نخواستی از من قول موندنو بگیری توی لحظه های رفتن سرتو بذار رو شونم میخوام دل بکنم از تو کاری بکن نتونم یه کاری بکن که دیگه حرف رفتنم نیارم بذار اشکاتم بباره که حسابی کم بیارم هی توی چشام نگاه کن که منم اشکی بریزم هی ازم بخواه بمونم حس خوبیه عزیزم شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 11:2 :: نويسنده : .................... میخــــــواهم عوض شوم! شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 11:0 :: نويسنده : ....................
باران بهانه ای بود تا زیر چترم با من تا انتهای کوچه بیایی...
بوی باران بوی سبزه، بوی خاک نرمنرمک میرسد اینک بهارخوش بهحالِ روزگار پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:55 :: نويسنده : ....................
زفراق سینه سوزت غم سینه سوز دارم پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:54 :: نويسنده : ....................
باز باران بارید خیس شد خاطره ها مرحبا بر دل ابری هوا نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند مثل آسمانی که امشت می بارد واینک باران بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند و چشمانم را نوازش می دهد ...تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:51 :: نويسنده : .................... اگر باران نبارد باغبان دلگیر خواهد شد پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:50 :: نويسنده : ....................
فریاد من سکوت خویش را گم کرده ام لاجرم در این هیاهو گم شدم من ، که خود افسانه می پرداختم عاقبت افسانه ی مردم شدم ای سکوت ، ای مادر فریادها ساز جانم از تو پر آوازه بود تا در آغوش تو ، راهی داشتم چون شراب کهنه ،شعرم تازه بود در پناهت برگ و بار من شکفت تو مرا بردی به شهر یادها من ندیدم خوشتر از جادوی تو ای سکوت ، ای مادر فریادها گم شدم در این هیاهو ، گم شدم تو کجایی تا بگیری داد من؟ گر سکوت خویش را می داشتم زندگی پر بود از فریاد من! فریدون مشیری پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:42 :: نويسنده : ....................
خستگان عشق را ایام درمان خواهد آمد غم مخور
غم مخور آخر طبیب دردمندان خواهد آمد آنقدر از کردگار خویشتن امیدوارم که شفابخش دل امیدواران خواهد آمد دردمندان٬ مستمندان٬ بی پناهان را بگویید منجی عالم ٬ پناه بی پناهان خواهد آمد باغبانا سختی دی ماه سی روز است و آخر نوبهار و نغمه مرغ خوش الهان خواهد آمد بلبل شوریده دل را از خزان برگو ننالد باغ و صحرا سبز و این دنیا گلستان خواهد آمد صبر کن یا فاطمه ای بانوی پهلو شکسته مهدیت با شیشه دارو و درمان خواهد آمد اینقدر آخر منال از ضربت بازو و پهلو مونس تو پادشاه دلنوازان خواهد آمد محسنت از ضربت مسمار٬گر مقتول گشته انقریب آن دادخواه بی گناهان خواهد آمد پرچم سرخ حسینی شاهد است آن منتقم زود بهر خون خواهی سالار شهیدان خواهد آمد اصغرا از ضربت زخم گلو دل را مسوزان صبر کن مرحم گزار زخم پیکان خواهد آمد. چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 9:55 :: نويسنده : ....................
خدا کنه که بـــاروون ببــارِه ، ببــارِه ، ببـارِه آخه تو رو به یــاد من میــاره ، میــارِه ، میــــــآآاره به یاد اون شبــی که واسـه آآخرین بــار دیــدمت چطور دلت اومــد بری؟! من که تو رو میــپرستیـــدمت سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 12:42 :: نويسنده : .................... آیا میدانستید که شهر استانبول در کشور ترکیه تنها شهر جهان است که در دو قاره مختلف قرار گرفته است ؟ آیا میدانستید که احتمال ابتلا به کمر درد در افراد سیگاری دو برابر افراد غیر سیگاری است ؟ آیا میدانستید که برزگترین کارفرمای جهان سامانه راه آهن کشور هند با بیش از 1.6 میلیون نفر کارمند می باشد ؟ آیا میدانستید که اندازه چشمها درانسانها از بدو تولد تاانتها تغییر نمیکند اما رشد بینی وگوشها هیچگاه متوقف نمیشوند؟ آیا میدانستید که تقریباً بیش از 1300 گونه عقرب وجود دارد که تنها 25 گونه از آنها مرگبار می باشند ؟ آیا میدانستید که کم خوابی میتواند سیستم ایمنی بدن شما را ضعیف نموده و قابلیت مقابله با عفونتها را کاهش دهد ؟ آیا میدانستید که اگر تمام رگ های خونی را در یک خط بگذاریم، تقریبا ۹۷ هزار کیلومتر می شود ؟ آیا میدانستید که یک درخت زیتون تا 1500 سال عمر می کند ؟ آیا میدانستید که "کانادا" واژه ایست هندی و به معنای "روستای بزرگ" است ؟ آیا میدانستید که 11درصد از مردم دنیا چپ دست هستند ؟ آیا میدانستید که هر خانم در طول عمر خود بطور متوسط 2.7 کیلوگرم رژ لب مصرف میکند ؟ آیا میدانستید که ظرفیت حافظه مغز انسان از ٣ تا ٣٠٠٠ ترابایت تخمین زده میشود. مجموعه دانشنامه ملی بریتانیا که تاریخ ٩٠٠ ساله را شامل میشود، ٧٠ ترابایت حجم دارد ؟ آیا میدانستید که وقتی یک پنگوئن نر عاشق یک پنگوئن ماده می شود، سرتاسر ساحل را جستجو می کند تا زیباترین سنگ ریزه را پیدا کرده و به او هدیه دهد ؟ آیا میدانستید که روانشناسان ادعا میکنند: وقتی هنگام خوابیدن بالشی را بغل می کنید، آرزو میکنید که کاش آن بالش کسی بود که دوستش دارید و دلتان برایش تنگ شده ؟ آیا میدانستید که بیشترین فرزندی که تا به حال یک زن بدنیا آورده مربوط به خانمی با 69 فرزند می باشد. او دارای 16 دوقلو، 7 سه قلو و 4 چهارقلو بوده است ؟ آیا میدانستید که علت اینکه عسل خیلی راحت هضم میشود این است که قبلاً توسط یک زنبور هضم شده است ؟ آیا میدانستید که هزینه ساخت کشتی تایتانیک 7 میلیون دلار و هزینه ساخت فیلم آن 200 میلیون دلار بوده است ؟ آیا میدانستید که کوتاهترین جنگ در تاریخ ۱۸۹۶ بین نازی ها و انگلستان رخ داد که ۳۸ دقیقه طول کشید ؟ آیا میدانستید که کلمه google از واژه googol به معنای "عدد یک به همراه 100 صفر" برگرفته شده است ؟ آیا میدانستید که رنگ آبی خاصیت آرام بخشی دارد. باعث میشود مغر هورمونهای آرام بخش ترشح کند ؟ آیا میدانستید که 10درصد از درآمد دولت روسیه از فروش ودکا تامین می شود ؟ آیا میدانستید که ٣٠٠٠ سال قبل مصریان بطور متوسط ٣٠ سال عمر میکردند ؟ آیا میدانستید که مردمک چشم هنگام تماشای چیزی خوشایند تا 45درصد بازتر میشود ؟ آیا میدانستید که خفاشها هنگام خروج از غار همیشه به سمت چپ دور میزنند ؟ آیا میدانستید که یک کوسه قادر است یک بخش از خون را در ١٠٠ میلیون بخش از آب تشخیص دهد ؟ آیا میدانستید که سمورهای دریایی هنگام خوابیدن دستهای هم را می گیرند تا همدیگر را گم نکنند ؟ سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 12:41 :: نويسنده : .................... لبخند رازی ست دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 14:22 :: نويسنده : .................... گفتم فراموشم نکن ، گفتی تو در یادی مگر دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 14:19 :: نويسنده : ....................
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید باران سیاه آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
||
![]() |